طنینطنین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

نوگل گلستان عشق و محبت الهی

اولین مهمونی

اولین مهمونی بالاخره دل رو به دریا زدیم و رفتیم مهمونی. 2 اردیبهشت وقتی تنها 24 روز از حضورت در این کره خاکی میگذشت. تصمیم گرفتیم بریم خونه ارسام کوچولو. البته همین ارسام کوچولو 8 ماه از شما بزرگتره و الان واسه خودش کلی مرد شده . خلاصه سرهمی نارنجیت رو واسه اولین بار تنت کردم.وای عروسک ناز مامان آدم دلش میخواست بخورتت اینقدر که ناناز شده بودی. بعد از اینکه بابا آرام کارهاش رو انجام داد و من و شما ضمن انجام کارهامون سریال "ستایش" رو نگاه کردیم.-البته شما خواب و توی بغل  مامان بودی- رفتیم مهمونی. خوب بود خوش گذشت، هر چند شما تمام مدت خواب بودی و همه حوصلشون سر رفت دوست داشتن بیدار باشی و بازی کنی ،ایشالله اون روز هم میرسه. در ضم...
1 خرداد 1390

نوزاد زیبا

نوزاد زیبا طنین خانومم  نوزاد زیبای مامان ، این روزها حسابی نقل مجالسی ، و مامان حسابی از این قضیه لذت می بره. در این مدت هر کدوم از دوستان و آشنایان به دیدارت اومدن از زیباییت صحبت کردن ،خیلی جالبه هر کی می بینه ،می گه شما نوزاد زیبایی هستی و دختر بودنت مشخصه ، و می گن نوزادها معمولا ً زیبایی خاصی ندارند ولی طنین خانوم نوزاد زیبایی هست ،هر چند برای مامان این قضیه عجیب بود .چون مامان  هیچ وقت به زشتی و زیبایی آدم ها دقت نمیکنه ، علی الخصوص یک نوزاد !!!!!!!!!!!!!!!! جالب بود هر کی می اومد می گفت زودتر طنین رو بیارید دل ما رفت واسه دیدنش اینقدر که تعریفش رو شنیدیم ، و می خواستن کلاهت رو بردارم که موهات رو هم ببینند ،ظاهرا ...
1 خرداد 1390

همه فکر و ذکر مامانی

همه فکر و ذکر مامانی عشقم ،طنین خانومم ،تمام فکر و ذکرم شدی ،دلم می خواد بهترین ها رو برات مهیا کنم. امروز ظهر وقتی داشتم پای تلویزیون  می خوابوندمت ،یک دفعه میون جا به جا کردن شبکه ها ، اسم ماریا مونته سوری رو شنیدم و روی همون شبکه مکث کردم. واسم خیلی خیلی جالب بود که در ایران مدرسه ای وجود داره که از متد ماریا مونته سوری بهره می گیره ،من از نظریات آموزشی مونته سوری خوشم میاد و طرفدارشون هستم ،اون معتقده که آموزش باید در یک فضای فعال و مشارکتی باشه نه در یک فضای خشک و معلم-شاگردی. یک مجتمع آموزشی بود که اسمش مجتمع مهدوی بود ،فضای خیلی جالبی داشت ،ایده های مدیرش فوق العاده بود ،همه چیزش عالی بود ، حداقل وجود چنین فضای آموز...
1 خرداد 1390

حساسیت من

حساسیت من طنین جوونم این عکسها  رو میگذارم که بدونی اولین بیماری شما چی بود .نمی دونی من و بابایی وقتی می بینیمت چه حالی میشیم ،خیلی ناراحتیم.بیشتر از همه از این ناراحتیم که هیچ کاری از دستمون بر نمیاد و دکتر گفته باید بگذاریم خودش خوب بشه ،الان حدود 11 روزه که به این حال هستی ،دیگه طاقتم تموم شده، امروز دوباره قرار ببریمت دکتر،البته یه دکتر دیگه به نام دکتر مرعشی،امیدوارم نتیجه بگیریم. ...
1 خرداد 1390

کارهای بامزه تو

کارهای بامزه تو   - وقتی دنبال سینه مامان میگردی لب و دهنت خیلی بامزست شبیه  جوجه گنجشک گرسنه ای که منتظر مامانش بهش غذا بده،یا گاهی دستتات رو توی دهنت فرو میکنی ،وای از اون بامزه تر اینه که وقتی روی شونه ام هستی برمیگردی صورت مامان رو می خوری ،وای که لذتش با هیچ چیز دیگه ای توی این دنیا قابل مقایسه نیست.دوست دارم از شادی فریاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد کنم. - جدیدا ً موهای خودت رو می کشی ،خیلی دلم میسوزه ،ولی خدایی خیلی بانمکی وقتی با خودت درگیر میشی. - عاشق آب هستی ،وقتی زیر آب پاهات رو میشورم یا وقتی حمامت میدم ،رضایت توی چهرت پیداست. - وقتی سرحال باش...
1 خرداد 1390

درد دل مامانی با طنین 2

  درد دل مامانی با طنین 2 (25/2/1390) عزیز مامان ،طنین خانومم ، خیلی کلافم ،من عاشق ثبت خاطره هام از روز اول تصمیم داشتم دائم خاطرات زندگیت رو ثبت کنم ،ولی واقعا ً نمی رسم ، به سختی می خوابی ،وقتی هم خوابیدی باید به کارهای عقب موندم برسم ،تا بیداری هم توی بغلم هستی و اون موقع خاطره نوشتن، کار سختیه. برای مثال دیشب حدود 3، 5/3 خوابیدی و 8 بیدار شدی ، من برای اولین بار دیشب روش شکم خوابوندمت،البته طول روز این کار رو بارها انجام داده بودم ،خصوصا ً از 1 ماهگیت ،ولی شب ها نه ، می ترسیدم شب روی صورت بیای و من متوجه نشم ، اما پشیمون شدم ،چون خودم نیم ساعت به نیم ساعت بیدار میشدم(از نگرانی) و چکت میکردم. خلاصه ساعت 8 بیدار شدی و الان که...
1 خرداد 1390